
تاریخچه کوچینگ – کوچینگ از کجا آمده است ؟
کوچینگ چیست ؟
کوچینگ یک جلسه دو نفره است که طرفین در حال رشد و یادگیری اند؛ با این دیدگاه ما در طول تاریخ همیشه با کوچینگ برخورد داشتیم. سقراط مبدع روشی بود که در آن با سوال پرسیدن از مردم به آنان کمک میکرد تا خودشان راهکاری پیدا کنند که تا امروز نیز به نام روش سقراط باقی مانده است. تا الان خیلی از افراد جایگاه کوچ را در طی این قرنها پر کردهاند: کشیشها، فلاسفه، هنرمندان، معلمان و البته والدین.
کوچینگی که امروز مطرح است، از دنیایی تهی به وجود نیامده ولی از دهه ۱۹۸۰ میلادی به صورت روشمند در قالب یک متدولوژی توسعه یافته است. کوچینگ امروزی از گذشتهاش وام گرفته و برای درک بهتر این روش بهتر است نگاهی به تاریخچه کوچینگ بیندازیم.

۱-کتاب بازی درون
در فضای مربیگری ورزشی، کتابی به نام “بازی درون در تنیس” توسط تیموسی گلوی در سال ۱۹۷۴ منتشر شد که نگاهی انقلابی و تازه به تنیس داشت. همین امر موجب شد تا ایده کتاب به حوزههای دیگر نیز تعمیم داده شود و عناوین دیگری همچون “بازی درون در کار”، “گلف”، “موسیقی” و … چاپ شود. این کتاب را میتوان نقطه شروع حرفه کوچینگ امروزی دانست.
گلوی فارغ التحصیل رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه هاروارد است و در دانشگاه نیز کاپیتان تیم تنیس بود. پس از اینکه به عنوان افسر نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کرد به عنوان مربی تنیس در سال ۱۹۷۰ مشغول به کار شد. او طراح ورزشی به نام یوگا-تنیس بود و در مرکز ورزشی موسسه اسالن مشغول کار بود.
در کتاب بازی درون در تنیس، تیموسی گلوی ادعا میکند که
هر بازیکن تنیس دو حریف دارد. یکی از این حریفها، همان بازیکنی است که آن طرف تور ایستاده است. وظیفه شما این است که او را شکست دهید و وظیفه حریف این است که موجب شود شما بهترین عملکرد خود را داشته باشید. حریف دیگر همان حریف درونی شماست که بسیار حیلهگر تر است و به سختی میتوان او را شکست داد.
علت دشواری مبارزه با این حریف، آگاهی او از تمام نقاط ضعف و مشکلات شماست. این حریف درونی به انبار تسلیحاتی علیه شما مجهز است. این تسلیحات همان عدم اعتماد به خود، حواس پرتی و مکالمات درونی است که نمیگذارد شما بهترین خود را در برابر حریف نشان دهد. او در گوش شما آرام میگوید “اوه نه، حریفم خیلی خوبه، کار منم خوب نیست، احتمالا میبازم”. بعضی اوقات نیز میگوید “هِی، من خیلی خوب بازی میکنم، فکر کنم این بازی رو ببرم”. هر دوی این جملات شما را از “حال” خارج میکند در حالیکه شما باید بر روی توپی که به سمتتان میآید تمرکز کنید و به آن ضربه بزنید. همه ورزشکاران تراز اول میگویند غره شدن به خود در زمین بازی همان چیزی است که شما را از جریان بازی خارج میکند. حریف درونی شما، حواستان را پرت میکند، به دنبال خرابکاری در روند بازی شماست و به شما میگوید چگونه بازی کنید به جای اینکه بگذارد شما به راحتی به بازی خود ادامه دهید. حریف درونی ما در داخل ذهن ما بازی میکند و در واقع حریفمان، خودمان میشویم که باید شکستش دهیم.
گلوی در کتاب خود بخشهایی از روانشناسی انسانگرا، تفکرات بودیسم، روانشناسی ورزشی و برنامههایی برای برنامهریزی ناخودآکاه ارائه میدهد. این توصیهها تماما در قالب برنامههای عملیاتی و با دستورالعملهایی ساده ارائه شده است. این کتاب جزو گامهای اولیه و مؤثر در ایجاد حرفهی نوپای کوچینگ بود. با این حال خود گلوی هیچوقت اقدامی برای تربیت کوچها انجام نداد و تدریس کوچینگ توسط دیگران انجام میشد.

۲-موسسه اسالن (esalen)
این موسسه در منطقه جذاب و دیدنی کوهستانی جنگی و در شهر ساحلی بیگ سور (Big Sur) ایالت کالیفرنیا واقع شده است. اسالن از نظر جغرافیایی در کنار اقیانوس آرام است. در حال حاضر موسسه اسالن جزو معتبرترین مراکز تحقیقاتی برای روانشناسی انسانگرا و تحقیقات بین رشتهای (در راستای تغییر و تحولات انسانها و جوامع) است. این مرکز از سال ۱۹۶۲ تا کنون به عنوان خانهای معنوی برای تغییر و تحولات انسانی معروف بوده که توسط مایکل مورفی (Michael Murphy) و دیک پرایس (Dick Price) تأسیس شد. مؤسسه اسالن خیلی زود به دلیل برگزاری کارگاههای تجربی و عملیاش معروف شد که محتوای آن نیز ترکیبی از فلسفه غرب و شرق است. مدرسینی که در این مؤسسه آموزش میدادند همه از افراد سرشناس و معروفی همچون آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley)، آبراهام مزلو (Abraham Maslow)، کارل راجرز (Carl Rogers) و اسکینر (B. F. Skinner) (جزو تأثیرگذارترین روانشناسان) بودند.





مؤسسه اسالن به وجود آمد تا رشد متوازن انسانی را ترویج دهد. این مؤسسه همواره در حال یادگیری است تا بتواند پتانسیل و ظرفیت انسانیمان را کشف کنیم و در برابر تعصبات متحجرانهای که از طرف مذهب و علم به ما تحمیل میشود، مقاومت کنیم. مؤسسه اسالن به تئوری پردازی، آزمایش کردن، تحقیقات و نهادسازی در زمینه تغییر و تحول انسانها و جوامع شتاب میدهد. همچنین از برگزاری سمینارهایی برای عموم مردم حمایت میکند، کنفرانسهای تخصصی برگزار میکند، برنامههای تحقیقاتی اجرا میکند، هنرمندان، پژوهشگران و محققین و معلمین مذهبی را در مرکز خود برای آموزش و یادگیری مستقر میکند. اسالن برنامههای آموزشی برگزار میکند که شامل آموزش و کار توأمان با هم است و پروژههای نیمه خودگردان و مستقل را حمایت میکند.
در سال ۱۹۷۱، ورنر ارهارد(Werner Erhard) آموزش EST را پایهگذاری کرد. EST در لاتین به معنای “بودن” است که شامل یک برنامه خودآگاهی-آموزشی است که در گروههایی پرجمعیت برگزار میشد. این برنامه خیلی محبوب بود و تا سال ۱۹۸۱ که برگزار شد حدود نیم میلیون نفر در آن شرکت کردند. در آن سال برنامه دیگری به نام “گردهمایی (The Forum)” جایگزین EST شد. در این روش جدید، شرکتکنندگان به صورت یک به یک با یکدیگر صحبت میکردند و سعی میکردند با سوالات درست، آگاهی طرف مقابل را از خودش افزایش دهند. بعدا این گردهمایی با عنوان “گردهمایی نقطه عطف (The landmark Forum)” معروف شد. برگزار کنندگان این نوع گرهمایی با پرداخت هزینه به ورنر ارهارد، مالکیت معنوی این برنامه را در اختیار گرفتند و در کشورهای زیادی گردهمای نقطه عطف برگزار کردند.
رویکرد و ایده ورنر ارهارد در آن زمان برای توسعه فردی بسیار با اهمیت بود. یکی از گفتههای او این بود که آیندهتان را از آیندهتان بسازید نه از گذشتهتان. اینجا باید به این نکته اشاره کرد که تیموسی گلوی مربی تنیس ورنر ارهارد بود. با اینکه ورنر ارهارد واژه کوچینگ را در قالب برنامه EST خود مطرح میکرد ولی تمایلی به تربیت کوچ نداشت.


۴-توماس لئونارد
توماس لئونارد تأثیرگذارترین فرد در ایجاد اصول کوچینگ بود. لئونارد در ابتدا مدیر مالی برنامه “گردهمایی نقطه عطف” در ایالات متحده بود. او در سال ۱۹۸۰ بر این نوع از آموزش تسلط یافت. با وجود اینکه در این گردهمایی، برنامه در قالب یک گروه برگزار میشد، لئونارد عقیده داشت که این برنامه باید به صورت خصوصی و فرد به فرد انجام شود. لئونارد از نظر حرفهای یک مشاور مالی بود و با افراد زیادی به عنوان مشاور مالی کار کرده بود. زمانی که به مراجعین، مشاوره مالی میداد، متوجه شد مراجعیناش میخواهند در مورد موضوعاتی ورای امور مالی صحبت کنند. در واقع اعتقاد داشت که امور مالی مانند قلهی کوه یخ است که از آب بیرون زده و مابقی کوه یخ که دیده نمیشود اهمیت بیشتری برای مراجعین دارد . مردم میخواستند بقیه امور زندگیشان نیز مانند مسایل مالی سر و سامان بگیرد. در نتیجه توماس لئونارد در مشاورههای یک به یک خود تلاش کرد با دانش روانشناسی که دارد به آنها کمک کند تا در موضوعات مختلفی رشد کنند. این تجربیات و آزمایشها، روش و متدولوژی کوچینگ را شکل داد.
در سال ۱۹۸۸ توماس لئونارد دوره آموزشی برگزار کرد به نام “زندگیات را طراحی کن” و سال بعد اقدام به تأسیس مجموعه کرد که “کالج برنامهریزی زندگی” نام داشت. در حقیقت کوچینگ از برنامهریزی زندگی شروع شد و سرمنشأ آن از فضاهای آکادمیک دانشگاهی نبوده است.
عمده توسعه کوچینگ در دهه ۹۰ میلادی در ایالات متحده صورت گرفت و عموما از طریق تبلیغ و معرفی چهره به چهره میان مردم گسترش یافت. توماس فردی بسیار با استعداد در خلق ایدههای جدید و تئوریپردازی بود. همچنین او ذهنی تحلیلگر داشت و نظرات خود را در قالب دستورالعمل ارائه میداد. به عنوان یک نابغه مبتکر و خلاق، سرشار از ایده بود و در ادامه فعالیت حرفه ای خودش مجموعه های متعددی در زمینه کوچینگ تأسیس کرد.
از همان ابتدا، آموزش کوچینگ به شکل کلاسهایی بود که با تماس تلفنی برگزار میشد که در آن زمان این اقدام بسیار نوآورانه بود. عموم آموزشها آن دوره به صورت حضوری بود و در قالب گروههای پرجمعیتی مانند مدل EST برگزار میشد. با برگزاری کلاسهای تلفنی افراد از مکانهای دوردست میتوانستند آموزش ببینند و فراگیران با هزینه و زحمت کمتری به آموزش کوچینگ دسترسی داشتند. اکنون نیز آموزشهای کوچینگ به روش تلفنی ادامه دارد و روشهایی همچون وب کنفرانس نیز اضافه شده است.
لئونارد به عنوان یک کارآفرین، بنیانگذار سازمانهای مختلفی بود ولی بعد از ایجاد این سازمانها، علاقه زیادی به اداره آنها در طولانی مدت، نداشت. توماس لئونارد در سال ۲۰۰۳ و در سن ۴۷ سالگی درگذشت.

۵-نقطه عطف کوچینگ
اگر بخواهیم به اتفاقی اشاره کنیم که نقطه عطفی در روند رشد کوچینگ بوده است، احتمالا باید سراغ سازمانهایی رفت که در حدود سالهای ۱۹۹۵ در ایالات متحده و اروپا از کوچینگ استفاده کردند. IBM اولین سازمان بزرگی بود که از کوچینگ استفاده کرد. در این سازمان، کوچینگ به منظور توسعه فردی اعضای سازمان استفاده میشد. افرادی که با کوچینگ بر روی توسعه و پیشرفت کاری خود کار میکردند در نهایت موجب رشد و رونق کسب و کار IBM میشدند. در آن زمان، روانشناسی انسانگرا کمک میکرد تا افراد زندگی شادتری داشته باشند ولی کسبوکارها اهمیتی به آن نمیدادند. با اینکه کسبوکارها قبول داشتند که کارکنانی شادتر میتوانند بهتر کار کنند و بهرهوری بیشتری داشته باشند، ولی با روشی نظاممند برای تحقق آن آشنا نبودند. در حال حاضر کوچینگ کسبوکار (Business Coaching) از طرق مختلف نشان داده است که میتواند حرکتی انسانگرا برای توسعه سازمان باشد.
یکی دیگر از عوامل مؤثر در رشد و توسعه کوچینگ پذیرش این حرفه در فضای آکادمیک و دانشگاهی است. افرادی که در ابتدای این راه در دهه ۹۰ میلادی مشغول توسعه کوچینگ بودند، چشماندازشان تبدیل کوچینگ به یک حرفه بود و اکنون نیز با برخورداری از دو معیار اصول تئوریک و استانداردهای اخلاقی به عنوان یک حرفه به رسمیت شناخته شده است. در حال حاضر دورههای آموزشی کوچینگ در دانشگاههای مطرح آمریکا، اروپا و استرالیا تدریس میشود. آنچه در ابتدا بر اساس آزمون و تجربه پیش رفت، امروزه بر اساس شواهد و اصول علمی تأیید میشود.
منبع: کتاب How Coaching Works